وقتی همه خانهها تکان میخورند! (گزارش تصویری)
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۹۹۱۲۶
برای تلویزیونمان میز دردار و ساعتدار خریده بودیم که زلزله شد. حمیده خواهرم که دوسال از من کوچکتر است یک جور عجیبی روی خانه تکانی عید تعصب دارد.
الان هم که سه تا بچه دارد همین است. ما آن سالها دم عید کارگرهای بیجیره و مواجبی بودیم که باید فقط میگفتیم چشم. در چادر خوشحال بودیم که امسال دیگر خانه که هیچ، شهر تکانده شده و دیگر خانه تکانی نداریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انگار مویش را آتش زده باشند یکهو صبح بعد از صبحانه از بابا کلید کانتینر را خواست و گفت کار دارم. بعد من و سجاد را به خط کرد و گفت خانه تکانی داریم.
گفتم کدام خانه؟ گفت خانه نمانده ولی وسایلش که هست. فرشها را نمیبینی پر از خاکند؟ گفتم خب باشند.
گفت خب همین دیگر باید بشوییمشان. فرش دستباف زیر خاک بوده حیف میشود. باید اول خاکهاشان را بتکانیم و بعد بشوییمشان. داستان ما شروع شده بود.
فرشها را کشیدیم بیرون و شستیم و بعد نشستیم یک دل سیر گریه کردیم برای خانهای که نبود. خانه تکانی، امر سختی است. اذیت دارد ولی دلچسب است.
عین سربازی و ختنه، گردنمان است و باید انجام شود و چه بهتر که چموشی نکنیم و از این زحمت لذت ببریم.
این هفته گالریمان را تقدیم میکنیم به خستگی همه غیورمردان ایرانی و روزهای خانه تکانی.
برفها آب شدهاند. رودخانهها زلالند. در مسیرشان روی دشت گل فرش هم موجی میزنند و غباری میشویند. بهار خانم در راه است.
من هم اولش فکر کردم طرح را با کف درست کرده ولی گویا طرح خود فرش است. سه تفنگدار به لکهای سمج خوردهاند. انگار یک جا تمرکز کردهاند.
فرشها را برده لب آب شسته خشک کرده و برگشته. نمیدانم چرا من این عکس را که میبینم انگار از توی پراید یک موسیقی بختیاری دارم میشنوم.
پتوهایی که با ابرها سر تمیزی دارند کلکل میکنند.
جزئیات است که زندگی را قشنگ میکند، مثلا اینکه پتوها را کادو کنی یا برایشان لباس بدوزی در کلان شاید تاثیری نداشته باشد ولی احترام به زندگی است.
از دل من چه کسی نام زیبای تو را خواهد شست...
مادربزرگها همیشه ناظر کیفیاند. از دقیقترین رباتها هم دقتشان بیشتر است. در این لحظات و ساعات، چاییای که میآورند، خستگی میتکاند.
پنجره، آب، هوا، عشق، زمین، مال من است...چشمها را باید شست و پنجره چشمهای خانه است.
این فیگوری که این قلندر گرفته یا دارد التماس میکند برود در کوچه بازی کند یا منتظر است مادر کف از دستها بشوید یک اسکناس بگذارد کف دستش بگوید برو بستنی بخر، اینقدر اینجا غر به جگر من نزن.
لحظه غریبی است، لحظه تمیز و مرتب کردن کشوها. قبضها، آلبومها، دفترچه قسطها و قولنامهها همه اینجا زندگی میکنند. گاهی از دیدن عکسی که صاحبش دیگر نیست، بغضت میگیرد. گاهی از دیدن فاکتور خرید یک آبمیوهگیری حس میکنی اصحاب کهفی. این قسمت را بگذارید برای وقتهای خستگی که آخر شب، شیرینتان میکند.
حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: حامد عسکری خانه تکانی پتوها خانه تکانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۹۹۱۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) لحظه تکاندهنده فوت دکتر آیتاللهزاده شیرازی پشت میکروفن پس از تلاوت قرآن
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
منبع: خبرآنلاین
tags # تاریخ معاصر ایران سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟